5ـ عدهای به همان علت دشمنی و عداوت با ج. ا. ا هر آنچه را که ایران تحسین، تأیید و حمایت کند و در رسانههایش آن را منعکس نماید، تقبیح و محکوم میکنند؛ و هر آنچه را که ایران تقبیح و محکوم کند، تحسین و تأیید میکنند. بنابر این اصل غیرمنطقی و مبتنی بر احساس، چون ایران و رسانههای دولتی اش نسلکشی فلسطینیها توسط اشغالگران صهیونیست را در سطحی وسیع انعکاس داده و آن را محکوم میکنند، پس آنها نیز در برابر این نسلکشی بیتفاوت بوده و یا احساس رضایت و سرور میکنند.
مگر این عده فراموش کردهاند که تا مدتی پس از بمباران شیمیایی حلبچه و نسلکشی کردها توسط حزب بعث در عراق، تمام رسانههای جهانی (غربی و شرقی و منطقهای) نسبت به آن سکوت اختیار کرده و اخبار و گزارشهای مربوط به آن را به شدت سانسور میکردند؟ یادمان نرفته در این میان تنها کشوری که گزارش و تصاویر این ژنوساید وحشیانه را به جهانیان عرضه کرد و آن را در مجامع منطقهای و بینالمللی محکوم کرد، ایران بود. آیا چون ج.ا.ا این نسلکشی را محکوم کرده و گزارش و تصاویر آن را در سطح وسیعی به جهان مخابره کرده است، معقول و منطقی است که گفته شود: پس حق با صدام بوده و باید نسبت به این جنایت عظیم و هولناک( بمباران شیمیایی حلبچه) بیتفاوت بوده یا احساس شادی و مسرت کرد؟
استدلال این عده در بیتفاوتی یا اظهار رضایت و مسرت نسبت به نسلکشی فلسطینیها نیز دقیقا چنین استدلال غیر منطقی و احساسی میباشد.
6ـ عدهای میگویند: مقصر اصلی کشتار فلسطینیها، گروههای فلسطینی و بخصوص حماس هستند که در هفتم اکتبر ( 15 مهرماه سال گذشته) به صهیونیستها در مناطق اشغالی حمله کرده و صدها نفر از آنها را کشته یا زخمی کردند؛ اگر آنها این کار را نمیکردند، صهیونیستها نیز این نسلکشی را انجام نمیدادند. در این رابطه نکات ذیل قابل توجهاند:
1ـ 6 ) به گفتهی عمادالدین باقی« اگر میخواهیم جنگ را مهار کنیم نخست باید در شناخت آغازگر آن عادلانه قضاوت کنیم. در نظام بینالملل هم عرف است که در جنگ، آغازگر جچنگ را شناسایی میکنند و قاعدهی «البادی اظلم» معتبر است. چون فقط جنگ دفاعی مشروعیت دارد، بر فرض اینکه دو طرف هم در جنگ قابل دفاع نباشند، باز این آغازگر جنگ است که ستمکارتر است». وی در ادامه میگوید:
2ـ 6 ) «اگر از تاریخ اشغال فلسطین که آغاز واقعی این جنگ است بگذریم و فقط همین زمانهی اخیر را ملاک قرار دهیم، بدون شک در صورتی که دولت اسرائیل به بیانیهها و قطعنامههای متعدد مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل و نهادهای بینالمللی حقوق بشر در اعتراض به ادامهی شهرکسازیها و اعمال خشونت علیه فلسطینیان تمکین میکرد، حمله حماس رخ نمیداد... در چند ماه اخیر [قبل از هفتم اکتبر] نزدیک به 250 نفر [از فلسطینیها، به دست صهیونیستها] کشته شدهاند، و سازمانهای بینالمللی فقط ابراز نگرانی و یا محکوم کردند و از واکنش لفظی فراتر نرفتند؛ و در واقع این بیتفاوتی، بسترسازی جنگی تازه بود...»[٨]
3ـ 6 ) اگر این منطق را بپذیریم باید عامل و مقصر بمباران شیمیایی حلبچه و نسلکشی کردها در عملیات انفال را احزاب کرد مخالف صدام حسین قلمداد کرد! و همچنین عامل و مقصر بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی را نیروهای ژاپنیای قلمداد کرد که در مقابل نیروهای متجاوز آمریکا تسلیم نشدند! بنا بر این استدلال باید گفت: اگر رزمندگان کرد «یهکێتی» و «پارتی»[٩] و... علیه رژیم ظالم و سفاک بعث عراق نمیجنگیدند؛ و به همراه سایر مخالفان ظلم و جنایتهای صدام، برای آزادی ملت کرد مبارزه نمیکردند، صدام نیز مرتکب نسلکشی کردها در عملیات انفال نمیشد! اگر رزمندگان کرد عراق در عملیات والفجر ٨[١٠] در کنار نیروهای ج.ا.ا برای آزادسازی حلبچه و برخی مناطق کردنشین نمیجنگیدند یا به هشدارهای این رژیم مبنی بر تخلیهی حلبچه توجه میکردند، صدام نیز این شهر را بمباران شیمیایی نمیکرد. بنابراین عامل و مقصر اصلی بمباران شیمیایی حلبچه و عملیات انفال، مبارزان و پیشمرگان کرد میباشند، نه صدام حسین!
4ـ 6 ) اگر این منطق را بپذیریم باید تمام مبارزان آزادیخواه در جهان را که علیه رژیمهای ظالم و سفاک مبارزه میکنند، عامل اصلی کشتار مردم ظلمستیز و آزادیخواه به شمار آورد؛ و سرکوب و وحشیگری دیکتاتورهای جانی را توجیه کرد!
7ـ عدهای نیز بیتفاوتی یا رضایت و سرورشان نسبت به نسلکشی فلسطینیها را اینگونه توجیه میکنند که گویا شهید اسماعیل هنیه یا برخی دیگر از رهبران فلسطینی علیه ملت کرد سخن گفتهاند.[11] در این رابطه نیز نکات ذیل قابل تأمل و توجهاند:
1ـ 7 ) بنا بر اصل اساسی و بنیادین « اصل بر برائت است، مگر خلاف آن ثابت شود»، اثبات ادعا، وظیفهی مدعی است. کسانی که این ادعا را مطرح میکنند، باید این ادعای خود را با دلایل و مدارک متقَن اثبات نمایند؛ که تاکنون از اثبات آن عاجز بودهاند. بنا بر این سخنانشان در این باب، چیزی بیش از تهمت و فرافکنی نیست.
2ـ 7 ) بر فرض یکی از رهبران فلسطینی هم علیه ملت کرد سخنانی گفته باشد، چرا باید آن را به تمام ملت فلسطین تعمیم داد؟ آیا این سخنان میتواند دال بر دشمنی ملت فلسطین با ملت کرد باشد؟ آیا اگر رهبری یا برخی از رهبران کرد علیه فلسطینیها مطالبی بیان کرده باشد، نشانهی دشمنی ملت کرد با ملت فلسطین است؟ آیا چنین تعمیمی معقول و منطقی است؟
3ـ 7 ) بر فرض صحت چنین گفتهای، آیا این اظهار نظر، توجیهگر بیتفاوتی یا رضایت و مسرت نسبت به ظلم و ستم نسبت به این ملت مظلوم است؟
8ـ برخی دیگر میگویند: مگر اعراب و فلسطینیها برای کرد چه کردهاند که ما نسلکشی آنها را محکوم نموده و خواهان آزادی و نجات آنها از اشغالگری و ظلم صهیونیستها باشیم. در این رابطه ذکر نکات ذیل جهت تبیین و روشنگری ضروری میباشند:
1ـ 8 ) در اواخر جنگ جهانی اول و از زمان اجرای قرارداد مخفیانهی سایکس ـ پیکو12 فلسطینیها نیز بسان کردها دچار آوارگی، محنت و ستم شدند. این ملت آزاده در مسیر ظلمستیزی و کسب آزادی زندان، شکنجه، دربدری و قتل عام و نسلکشی را بارها تجربه کردهاند؛ که هنوز هم به شدت ادامه دارد.
2ـ 8 ) سالهای مدیدی است که حکام نالایق عرب تنها به خاطر حفظ ظاهر، قضیه فلسطین را در قالب کلمات و عبارات خالی بیان میکنند؛ و دغدغه و پیگیری حقوق و ازادی آنان را از قاموس خود حذف کردهاند.
3ـ 8 ) مگر اعراب برای دستیابی فلسطینیها به حقوق و آزادی و جلوگیری از نسلکشی کنونی آنها چه کردهاند، که برای ملت کرد نیز انجام دهند؟ برخی از آنها چون عربستان سعودی، امارات متحدهی عربی، مصر، بحرین، اردن و حتی سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) همدست و حامی پشتپردهی رژیم صهیونیستی در نسلکشی مردم غزه هستند. بقیه نیز ـ به استثنای قطر ـ یا سکوت همراه با رضایت اختیار کردهاند و یا جهت عادی سازی با رژیم اشغالگر در صف شرمآور خیانت به آرمان فلسطین قرار دارند.
4ـ 8 ) حماس تاکنون بجز علیه صهیونیستهای اشغالگر علیه کسانی دیگر، دست به اسلحه نبرده است؛ و در خاک هیچ کشور عربی یا غیر عربی هیچ عملیاتی انجام نداده است؛ و رزمندگان و رهبرانش بارها در داخل و خارج فلسطین توسط صهیونیستها ترور شدهاند. با این وجود در اکثریت قریب به اتفاق کشورهای عربی در لیست گروههای تروریستی قرار دارد؛ و نه تنها به آنان اجازهی فعالیت نمیدهند، بلکه خواهان حذف و نابودی آنها هستند.
از کشورهای عرب که در برابر ظلم و ستم و نسلکشی برادران همزبان، همنژاد و همدین خود در فلسطین چنین موضعگیریای دارند، چه انتظاری میتوان داشت؟
5ـ 8 ) با وجود تمام اینها اسلامگرایان عرب بخصوص اخوانالمسلمین، علی رغم اینکه خود تحت شدیدترین ظلم و ستم حکام دستنشانده و مستبد عرب قرار داشته و دارند، نسبت به قضیهی کردها بیتفاوت نبوده و نیستند؛ که به عنوان نمونه چند مورد را ذکر خواهم کرد:
الف ) در زمان بمباران شیمیایی حلبچه علی رغم فقدان فضای مجازی و انترنت و سانسور بسیار شدید خبری که حتی بسیاری از ملت کرد عراق نیز نسبت به عملیات انفال بیخبر بودند؛ اخوان المسلمین در روزنامهی« النذیر» که ارگان رسمی جماعت بود، دو مقاله دربارهی جنایت وحشیانهی رژیم بعث و محکومیت آن نوشته و منتشرکرد.
ب ) چند ماه پس از بمباران شیمیایی حلبچه در بهار سال 1367 ه.ش استاد محمد احمد راشد[13] ( رهبر سابق جماعت اخوان المسلمین عراق) از نمایندگان جماعت اخوانالمسلمین در کردستان عراق، ایران، سوریه و ترکیه، جهت شرکت در نشست مشترک یک هفتهای در شهر استانبول ترکیه دعوت کرد. در این گردهمایی به تفصیل دربارهی مسئلهی ملت کرد و ظلم و ستم نسبت به آنها بخصوص ژنوساید حلبچه، لزوم رسانهای کردن جهانی قضیهی کرد و حمایت از آنان و مطرح کردن علمای کرد در جهان اسلام بحث و تبادل نظر شد. در پایان موارد ذیل به تصویب رسیدند:
1ـ ب) انتشار مجلهای تحت عنوان «نداء الحق» یا «بانگی ههق» به مدیر مسؤولی دکتر علی قرهداغی[14] در خارج از کردستان؛ جهت بیان رنجها و مظلومیت کردها، آسیبشناسی و ارائهی راهحلهای آن.
2ـ ب ) معرفی و مطرح کردن حداقل یک شخصیت اسلامی کرد در جهان اسلام؛ که برای این کار با توجه به شرایط، دکتر قرهداغی انتخاب شد.
3ـ ب) تشکیل مؤسسهی خیریهی رابطه اسلامی کرد، جهت کمک به کردهای چهار کشور مذکور. این مؤسسه پس از چند سال بنا به وضعیت و شرایط کردها در عراق، در بخشهای کردنشین عراق فعالیت خود را آغاز کرد؛ که هنوز هم ادامه دارد مؤسسه در زمینههای مختلف چون ساخت مدارس، مساجد، درمانگاه، پروژههای آبرسانی، کمک به نیازمندان، ایتام و... سالانه میلیونها دلار را بدون هیچگونه چشمداشتی هزینه میکند. اکثریت مطلق این کمکها را خیرین در ممالک عربی و جهان اسلام به مؤسسه اعطا میکنند.
لازم به ذکر است که در ایام زلزلهی سرپل ذهاب، مؤسسه، نمایندگان خود را به منطقه اعزام کرده و کمکهای نقدی خود را تقدیم آسیبدیدگان کردند.
4ـ ب) پس از زلزلهی سرپل ذهاب و مناطق اطراف آن، نمایندهی دفتر حماس در تهران آقای دکتر «خالد قدومی» جهت اعلان همدردی به مناطق زلزلهزده مسافرت کرد. در این دیدارها اینجانب، دکتر ستار آینهپور، حاج نجیب بادفر و مهندس ولدبیگی نیز ایشان را همراهی میکردیم. در سرپل ذهاب و ثلاث باباجانی به دیدار چندین خانوادهی آسیبدیدهی جانی و مالی رفتیم. در این دیدارها دکتر خالد با سخنانی پرشور و سرشار از ایمان، دلنشین و تسکیندهنده، دل همه را تسکین میداد. پس از این دیدارهای صمیمانهی دکتر قدومی با کمال تواضع اظهار داشت که تجربهی حضور در مناطق زلزلهزدهی هند و پاکستان را دارم و با کمال میل و افتخار آمادهام در بیمارستانها و درمانگاههای مناطق زلزلهزده با تخصص خود (متخصص ارتوپدی) به صورت داوطلبانه به آسیبدیدگان خدمت کنم؛ که ضمن تشکر از وی بیان کردیم که خوشبختانه به علت وجود نیرو و کادر درمانی، نیازی به حضور ایشان در منطقه نیست.
ادامه دارد…
نظرات
آدم عبدی
29 شهریور 1403 - 09:23دست مریزاد بە حق کە مطالب روشن و جالبی را که بسیار پرسشهای کور تاریخی را توضیح و تفهیم کردهای. قلمت پویا و پابرجا باشی دوست عزیزم
سعادت
29 شهریور 1403 - 11:17خدایا قسمت می دهم به اسما صفاتت ملت مظلوم فلسطین را کمک کن خدای بزرگ به یک معجزه نیازمندیم تمام ظالمان را مخصوصا اسرائیل ظالم را رسوا کن
صهیب سبحانی
29 شهریور 1403 - 22:03استاد بزرگوار الحق، حق مطلب را ادا فرمودید